به نام دوست

با سلام خدمت تمامی عزیزانی که لطف کردن وبه سیاه کاری های بنده سر زدن.

از اونجا که این فضا به تازگی ایجاد شده وبا توجه به محدودیت وقت نویسنده،مطالب هنوز به اون

 حدی نرسیده که قابلیت میزبانی شما رو داشته باشه،پس از این جهت عذر خواهی میکنم.

نویسنده قصد داره نوشته هایی رو جهت بررسی برخی از مسائل مطرح در جامعه و نیز ارائه برخی از

 مقالات راجع به برخی از موضوعات،جهت رشد علمی خودش و مخاطبین،ایجاد کنه

امید است با پیشنهادات و انتقادات شما عزیزان،این وب بتونه فعالیت موفقیت آمیزی از خودش

 نشون بده.

 

با ارزوی موفقیت برای تمامی ایرانیان

گره تبلیغ

یکی از دغدغه های اصلی مردم و مبلغین در عرصه اطلاع رسانی دینی،مقوله ((خروجی های دین)) است که بهینه سازی این مبحث،گره گشای برخی از مشکلاتی است که هم اکنون گریبان گیر جامعه ماست.اینکه فاصله گرفتن فرهنگ از فرهنگ دینی را به پای خود دین بنگاریم حرف بسیار گزافی است که ظاهرا قائلی هم ندارد.از دیدگاه نگارنده ارائه نرم افزارهای دینی که منطبق با سخت افزارهای همان دین است،ناهمگونی قابل توجهی با نیازهای متقاضیان دارد.قبل از عنوان شاهراه مطلب اجازه میخواهم جریان را از نگاهی دیگر به تماشا بنشینیم.

در عرضه دین به دین داران توسط دین مداران چهار عنوان بسیار مهم وجود دارد؛

۱.دین دار(متقاضی)(که شامل دین مداران هم می شود)

2.دین(هسته)

3.دین مدار(عرضه کننده)

4.عرضه(پوسته)

شرط عملکرد گزاره های دینی،فعال بودن تمامی این چهار مورد است.یعنی در قدم اول باید تقاضای محصولات دینی وجود داشته باشد تا با داشتن دینی با غنای بالا،دین مدار بتواند آن را با سنجیدن نیاز متقاضی عرضه کند.

عرضه یا همان خروجی دین سه جهت می تواند داشته باشد؛نگرشی(دیدگاه نسبت به گزاره ای خاص)-راهبردی(ارائه روش کلی)-راهکاری(ارائه روشی دقیق).

دین مدار باید گامی بلند در شناخت نیاز دین دار داشته باشد و بداند که خلا او در کدام یک از سه گزینه ذکر شده است.

 

شاید مثالی ملموس بتواند نگارنده را در راستای ابلاغ کامل منظور خود،یاری نماید.

شاید کمتر کسی باشد که مسئله گرانی و فشار آن را در بدنه زندگی خود احساس نکند.از این میان اندک فردی پیدا می شود که گرانی را با پدیده انقلاب جمع کند.کثیری از مردم نظر به این دارند که((پس انقلاب را برای چه به وجود آوردیم؟؟؟))

توجه به این مسئله که مردم ما هنوز با اهداف انقلاب آشنا نیستند یا آشنا نشدند،می تواند گویای این مطلب باشد که بدنه جامعه بویژه جوانان در بعد نگرش به انقلاب اختلال دارند.

ایجاد نگرش واقعی نسبت به انقلاب و حکومت می تواند حلال بسیاری از نابهنجاری ها بوده و نیز توانای خنثی سازی برخی از معادلات ناشیانه از قبیل؛خرسندی از دولت با معیار قرار دادن قیمت گوجه فرنگی باشد.

قانون فرهنگ ساز

مقاله ی((قانون فرهنگ ساز))ساخته و پرداخته دوست عزیزم امین عبدالمهدی است

که به نوبه خودش از اهالی فکر و اندیشه محسوب میشه.با سپاس و تشکر از امین آقا.

 

قبل از پر داختن به اصل موضوع  تذکر نکته ای  را لازم میدانم. وآن اینکه آنچه پیش رو دارید نه در مورد فرهنگ که خود بحثی مستقل و حایز اهمیت می باشد بلکه در موضوع فرهنگ سازی می باشد که متاسفانه اندیشمندان ومحققین کمتر به این موضوع پر داخته  و آن را مورد کندوکاش قرار داده اند.

بی تردید آنچه در مبا حث فرهنگی امروز جامعه مورد غفلت قرار گرفته، پرداختن به موضوع- فرهنگ سازی- می باشد.  متاسفانه در فرهنگ سازی فاقد فرهنگ می باشیم.وبه نظر می آید در اینجا گرفتار تسلسل شده ایم اما خود غافلیم چرا که  تا صحبت ازنهادینه کردن ارزشهای الهی وانسانی در جامعه می شود اولین جمله ای که می شنویم این است که باید فرهنگ سازی شود  در بالا اشاره کردیم که فرهنگ سازی نیز خود یک فرهنگ است مطمئنا و قتی از نهادینه کردن این فرهنگ سوال کنیم پاسخ می شنویم که باید فرهنگ سازی کنیم .اگر ما سوالاتمان را ادامه بدهیم وجوابها را بشنویم پاسخ همان است که شنیدیم واین تمام شدنی نیست و در واقع این همان تسلسلی است که به آن گرفتار شده ایم.پس باید این زنجیره به یک نقطه منتهی  شود تا از این تسلسل رهایی پیدا کنیم و آن نقطه مطلوب  قانون می باشد. این نکته را تاکید کنم که منظور از قانون، قانون برای فرهنگ نیست که اکنون ما درکشور به آن گرفتاریم بلکه وضع قوانین برای فرهنگ سازی است که به کلی از آن غافلیم.برای روشن شدن موضوع مثالی را مطرح کنم .مثلا در موضوع عفاف و حجاب که در روز های اخیر مباحثی پیرامون ان مطرح شد .و از  کلماتی که فراوان در این مباحث  شنیدیم فرهنگ سازی بود .اما آنچه که می شنیدیم حاکی از عدم درک دقیق موضوع فرهنگ سازی وقوانین فرهنگ ساز بود.برخی قانون را در اینجا  به این معنا می دانند که باید در محیط اجتماعی با مظاهر بد حجابی از عنصرحیاتی امر به معروف و نهی از منکر استفاده کرد البته با استفاده از نهادهای حکومتی همچون نیروی خدوم انتظامی.

مطمئنا موضوع نوشته ما ناظر به این موضوع نیست و درستی یا نادرستی ان رابایددر جای خود گفتگو کرد.عده ای دیگر هم محکم از مقوله فرهنگ سازی دفاع می کنند البته گروه سومی هم هستند که ازاول ودوم بهترندو هر دوی اینها را لازم می دانند. هر سه گروه در یک چیز مشترکند که به هدف نمی رسند .چون این راهها در نهایت می تواند به عنوان یک مسکن درد را تسکین دهد اما نمی تواند علاج کند چون ما در این موضوعات فاقد قانون فرهنگ ساز هستیم .

 متاسفانه مصوبات نهادهائی همچون شورای انقلاب فرهنگی ومجلس شورای اسلامی برای فرهنگ است یعنی تصویب قوانین فرهنگی ،تصویب قانون برای فرهنگ، مصوباتی که می خواهد با قانون فرهنگ را نهادینه کند.  

ما باید برای نهادهای حکومتی اعم از نهادهای زیر مجموعه دولت و غیر ان مانند صدا وسیما جهت فرهنگ سازی قانون تصویب کنیم نه برای فرهنگ این اشتباه بزرگی است که ما بخواهیم با قانون فرهنگ را نهادینه کنیم اما از طرف دیگر یک فرصت بزرگ پیش رو داریم وآن اینکه با قانون فرهنگ سازی را نهادینه کنیم . البته برای اینکه از نوشته ام برداشت نادرستی نشود این نکته را تذکر دهم که مقصود از قوانین فرهنگ ساز قانون برای متولیان امر فرهنگ سازی نیست شبیه آنچه تاکنون در کشوذ فراوان دیده ایم  بلکه متن قانون باید فرهنگ ساز باشد .آنچه که مقام معظم رهبری در سالهای اخیر به عنوان مهندسی فرهنگی مطرح کردند درواقع همین است.بزرگترین مهندسی فرهنگی باید در قوانین ما باشد نباید به گونه ای باشد که قانون پیوست فرهنگی داشته باشد بلکه متن همه قوانین باید فرهنگ ساز باشد .مثالی را عرض بکنم مثلا دربرنامه های کودک صدا وسیما  قانون گذاران و برنامه نویسان جهت ترویج قرآن در برنامه های کودک، برای برنامه پیوست قرآنی تعریف می کنند و بخشی از برنامه را به موضوعات قرآنی اختصاص می دهند . در یک دید اولیه این خوب است اما وقتی با دقت به این موضوع نگاه کنیم می بینیم دچار ضعف است.چون  این برنامه ها دقیقا به ما یاد میدهد که قرآن همیشه در حاشیه است، شما کارهایت  را انجام بده و در کنار ان قرآن هم داشته باش وحال اینکه حقیقت این است که یک برنامه کودک باید براساس قرآن نوشته شود نه اینکه قرآن زینت فرهنگی ان باشد.باید تمام وقت این برنامه به شیوه های هنرمندانه وجذاب، قرآنی باشد تا خود بتواند یک فرهنگ قرآنی را که در متن زندگی مردم باشد تر ویج کند و این فرهنگ به کودکان ما منتقل شود که قرآن فقط زینت کار یک مسلمان نیست بلکه متن واساس کارها هم باید براساس قر ان باشد.وقتی این برای نسل کودک ما تکرارشود وهمه برنامه ها بر همین اساس باشد.نسل آینده ما کسانی هستند که قرآن متن زندگی آنهاست.آن وقت دیگر دغدغه حجاب و طلاق و مواد مخدر و خیانت نداریم .همین طور در آموزش و پرورش، دانشگاهها ،حوزه های علمیه ،مراکز دولتی وغیره امر به همین صورت می باشد. لطفا به این مثال هم توجه کنید در همان موضوع عفاف و حجاب، عده ای پیشنهاد می دهند جهت ترویج این فرهنگ، در بین نسل آینده ،در مقاطع ابتدایی خصوصا مدارس دخترانه در بخشی از برنامه ها به صورت منطقی و آگاهانه موضوع عفاف وحجاب برای دانش آموزان تدوین شود .این خوب است اما درست این است که ما با ایجاد قوانین فرهنگ ساز در آموزش و پرورش، فضای آموزشی و پروشی را به گونه ای طراحی کنیم که در نهاد آموزشی  متعلق به نظام جمهوری اسلامی دیگر دغدغه بی حجابی یا بی عفتی را شاهد نباشیم

با قوانین متقن فضا را به گونهای شکل دهیم که محیط برای رشد ارزشهای الهی وانسانی در میان مدارس یک ضرورت طبیعی در قالب یک سیستم منظم آموزشی باشد که انس دختران با حجاب نتیجه طبیعی آن باشد .

تنها راه برای ایجاد انقلاب فرهنگی همین است و بس. اما متاسفانه شاهدیم که  نهادهای بسیار مهمی مثل شورای انقلاب فرهنگی در این زمینه کوتاهی فراوانی کرده اند .با توجه به اینکه 30 سال از انقلاب اسلامی ایران که در واقع یک انقلاب فرهنگی می باشد می گذریم هنوز قوانین لازم فرهنگ ساز در همه زمینه ها خصوصا فضای علمی و پرورشی در محیط مدرسه و دانشگاه نداریم .     

به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که قوانین برای نهادهای فرهنگ ساز ومتولیان امر فرهنگ هم لازم داریم که  باید بادقت فراوانی وضع شود تا اثر مطلوب فرهنگی داشته باشند وقطعا می توان با قوانینی روان و آسان

البته با توجیه افکار عمومی بسیاری از فرهنگ های مثبت را در جامعه ترویج داد.به نظر می اید بخشی از مسایل جامعه ما حتما به این قوانین نیاز دارند ..

آنچه نتیجه می گیریم این می شود که دلسوزان عرصه فرهنگ، به یک معنا تمامی مسولان در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باید برای فرهنگ قدمی اساسی بردارند وآن قدم هم در این است که ما مملکت را در همه زمینه ها با قوانین فرهنگ ساز و قوانین فرهنگی متقن,ظریف, روان وآسان  که بتواند با توجیه افکار امت مسلمان،  ارزشهای الهی را نهادینه کند اقدام بکنیم.

اسلام،ارتباط،اقتدار

انسان در جنبه های مختلف زندگی خود با توجه به نیازهایی که در پی رفع آنهاست،همواره به دنبال ارتباط با غیر خود بوده است تا بتواند مسیر پیشرفت خود را هموارتر سازد.ارتباطهایی که ازدواج،تجارت،تعلم و... را میتوان مصداق این هموارسازی جهت نیل به کمال دانست.

نیاز،ارتباط و کمال سه گذاره ای هستند که نقش اصلی را در این مقوله ایفاء می کنند.لازمه کمال چیست؟ برای رسیدن به کمال کدام نیاز مطرح است؟برای رفع نیاز چه نوع ارتباطی قابل طرح است؟کدام ارتباط راه کمال است؟

و سوالاتی از این قبیل از جمله پرسشهایی هستند که جواب به آنها موجب تولید راهکارهایی جهت ایجاد رشد در انسان اعم از بعد فردی و اجتماعی می شود.

دین مبین اسلام با توجه به اهمیت موضوع،سفارشات عدیده ای را در مورد انواع رابطه ها صادر کرده است که با توجه به نوع رابطه طبیعتا حکم هر رابطه سوای دیگری است.

گاهی سفارش به تواضع میکند،گاهی به غرور فرمان میدهد،برخی مواقع توصیه به عطوفت و زمانی هم به غضب امر می کند.

رابطه بین مسلمان و غیر مسلمان از جمله مباحثی است که از ابتدای حلول این مکتب الهی مورد توجه قرار گرفته و علمای تشیع نیز بحث های فراوانی در این رابطه مطرح نموده اند.خرید و فروش،نکاح،کیفیت زندگی انان در بلاد اسلامی و مسائلی از این دست از جمله مواردی هستند که علمای اسلام را بر آن داشته تا احکام هر کدام را با توجه به نوع هر رابطه استخراج نمایند.شاید بتوان آیه 141 سوره نساء که میفرماید:{لن یجعل الله للکافرین علی مسلمین سبیلا} را به عنوان مستدل ترین منبع قرآنی برای ترسیم کلیت کیفیت رابطه با غیر مسلمین مطرح نمود.

با توجه به فضایی که قران کریم نسبت به این رابطه ترسیم می کند روشن است که اولین و مهمترین معیار در ارتباط با غیر مسلمین نفی سلطه آنان از مسلمین است.سوال این است که آیا منظور فقط سلطه نظامی و سیاسی است؟

12421217911214852201371851012710515719638151 

با توسعه ای که برخی فقها نسبت به معنای سبیل قائل شده اند میتوان گفت که ابعاد مختلف این رابطه تحت ظل این دستور قرار می گیرد و مسلمانان موظف هستند این مهم را سرلوحه ارتباطات خود با آنان قرار دهند.از مبادلات اقتصادی گرفته تا رایزنی های فرهنگی همه و همه باید قالب حرکت خود را در ساحت اقتدار اسلامی طرح ریزی کنند.

شاید با مطرح کردن اهداف این مقوله و عوامل و موانع آن،بتوان راهکارهای موثری را برای نیل به این هدف متعالی استخراج نمود.

از جمله مسائلی که می توان به آن به عنوان عامل های حصول اقتدار نگریست میتوان به موارد زیر اشاره نمود:

-وحدت یکپارچه امت اسلامی که همواره مورد تاکید حضرت امام(ره)و مقام معظم رهبری بوده است.

-اعتماد و اعتقاد به روح اسلام و باور کردن آن به عنوان مکتبی برتر که ثمره بخش تحولی نوین در عرصه نوآوری های اجتماعی میباشد.

-اطاعت یکپارچه از رهبران شایسته و برحق امت اسلامی

اهداف این حرکت دینی را نیز میتوان در این چند بند خلاصه نمود:

-بروز ارزشهای والای انسانی در گرو ایجاد فرصتها در سایه عزت و اقتدار اسلامی

-تقویت هرچه بیشتر نیروهای انسانی-اسلامی در اقصی نقاط جهان

-تامین هرچه بیشتر زمینه های ظهور

در این بین مسائلی نیز به عنوان موانع این امر به وجود آمده که برخی از درون و برخی از بیرون امت اسلامی موجب کند شدن حرکت عظیم الهی شده است که در این بین میتوان به موارد زیر اشاره نمود:

-تفرقه در بین طیقات مختلف جامعه که موجب به وجود آمدن روزنه ای جهت نفوذ دشمنان امت اسلامی می باشد.

-بروز از مسئله"از خود بیگانگی"در زمینه های مختلف

-مقهور شدن در برابر قدرت های پوشالی ضد اسلامی

با مطالبی که گفته شد می توان اینگونه نتیجه گرفت که اسلام پیشرفت و کمال انسان را در سایه اقتدار او در بعد اجتماعی می نگرد و به همین لحاظ جامعه اسلامی باید همّ خود را جهت نیل به این مقصود جزم نموده و راه را بر زیر سلطه رفتن مسلمانان ببندد.سردمداران جامعه اسلامی باید به این نکته توجه داشته باشند که ارتباط با بیگانگان،موجب سازش با آنان و عبور از خط قرمزهای معین نشود.کافیست نگاهی اجمالی به وقایع تاریخ ایران انداخته شود تا مشخص گردد که عدم توجه نسبت به ساخت جامعه ای مقتدر چقدر می تواند تباهی منابع مالی و انسانی و معنوی یک ملت را در بر داشته باشد.از قراردها و اعطای امتیازهای گوناگون به بیگانگان گرفته تا تصویب قوانین حمایت از اتباع خارجی،همه و همه یاد آور سرگذشتی تلخ از دورانی است که رهبران سیاسی ملت،مقهور قدرتهای بیگانه گشته و ساختارهای ظاهری آنان را جایگزین هویت اسلامی خود کرده بودند.

البته نباید از این مسئله غافل شد که امروزه در بسیاری از جوامع، دشمن در پی طرح ریزی سلطه آن هم از نوع خاموش می باشد.تسخیر بازارهای اقتصادی سایر ملل-بویژه کشورهای در حال توسعه-،تولید و عرضه الگوهای فرهنگی در قالبهای پوشش و اخلاق،ایجاد شبهه در تفکرهای انقلابی از جمله اسلام؛مواردی هستند که دشمنان امت اسلامی در پی تسلط بر مسلمین،به کار میگیرند که البته غیر از نوع نظامی می باشد.

لهذا توجه رهبران فکری و سیاسی جامعه را میطلبد که راه نفوذ را بر دشمنان بسته جامعه را به سوی آرمانی الهی سوق دهند.

مشایی،اجمال،تخریب

لازم دونستم اشاره ای به مباحث مطرح شده در چند روز اخیر داشته باشم که در سه بند خلاصه میشه:

اولین نکته مربوط میشه به شخص رئیس جمهور که از ایشون میخواهیم که همکار خودش رو نسبت به مسائل اطرافش توجیه کنه.

دوم اینکه از خود آقای مشایی درخواست داریم صحبتهاشون رو طوری بیان کنند که مجبور نشن بعدا با کلی زور و زحمت شفافش کنند و نیز سعی کنند در مسائل غیر تخصصی خودشون و مواردی که اصلا نیاز به طرح آنها نیست وارد نشن.

مطلب سوم مربوط میشه به خود ما یعنی مردم.

 نظر نویسنده اینکه تا جایی که امکانش هست مطالب رو باید از منبع اصلی کسب نمود و از اخباری که بعد از طی چندین لایه به دستمون میرسن تفحص و تفقه بیشتری کرد.

این نوشته به هیچ وجه قصد توجیه هیچ حرفی رو نداره اما توجه به برخی نکات میتونه گره گشا باشه.

از اونجا که نام ایران در دنیای بیرون از ایران،حمل کننده مکتب تشیع است و نام اسلام در بعد

جهانی شامل بسیاری از فرق میشود،پس این کلام که اذعان به این دارد

((هدف ما از این پس معرفی مکتب ایران است نه مکتب اسلام))را با قرار دادن در کنار این گفته

((مکتب ایرانی همان مکتب حسینی است))که از همان شخص ایراد شده و با توجه به نکته گفته شده،خارج از چهارچوب نظام و اسلام نیست.

به نظر نویسنده جاروجنجال های اخیر نشات گرفته از برخی مجمل گویی هاست که می طلبد مسئولین در اظهار نظرهایشان دقت بیشتری را صرف نمیایند.36_8904301035_L600